سفر به ترکیه با دوچرخه
در طرف دیگر جاده خلوت طول صف سه کیلومتری ماشینهای ترانزیت وجود داشت این صف در ان طرف بازرگان هم بود در همان اول باران بسیار شدیدی زد که حتی درون درون کفشهایم را هم خیس کردبا خود فکر میکردم با این بارندگی ها چگونه میتوانم چند روز رکاب بزنم به دلیل اینکه لباس بارانی مناسبی نداشتم شب توی هتل با پلاستیک چیزی شبیه لباس بارانی برای خود درست کردم که البته در طول سفر به کارم امد شب در هتلی در دوبایزید ماندم این شهر اولین شهر بعد از مرز بازرگان میباشد معمولا افرادی که از ایران و کشورهای مختلف برای صعود به آرارات زیبا میایند قبل و یا بعد از صفر برای استراحت و یا آمادگی و گشت و گذار با این شهر می آیند خیابانهای شهر سنگفرش بود و چند متل در آنجا بود مردم اکثرا کرد زبان هستند و خونگرم و کوهنوردان و ورزش دوستان را تحویل میگیرند معمولا برای صحبت و وقت گذراندن به قهوه خانه میروند من چند کلمه شروع این متن را در کافی نت آنجا نوشتم فردا صبح به طرف آغری به راه افتادم هوا بسیار تمیز و مسیر بسیار سر سیز و خلوت بود و جاده کمی شیب مثبت داشت در بین راه از سمت غرب دوچرخه سواری در حرکت بود کمی صحبت کردیم فردی خندان وخوش اخلاق از کشور سویتزلند(سوییس)بود تا استابول را بادوچرخه امده بود وقصد ورود به ایران راداشت و از ایران به ازبکستان و چین ...از بارندگی و باد وسردی هوا در مسیر گله میکرد ومن به او گفتم در عوض در ایران با هوایی گرم مواجه خواهی شد. نقشه ترکیه را که دیگر احتیاجی نداشت به من هدیه داد...بعد از 86کیلومتر رکاب زدن به آغری رسیدم شهری نسبتا کوچک مرکز استان آغری مردم اکثرا کرد دارای یک سینما. دانشگاه و آماده برای سفر نخست وزیر رجب طیب اردوغان برای تبلیغ حزبش جهت انتخابات مجلس . در کل مسیر 550 کیلومتری هیچ عکسی از شخصیتهای سیاسی ترکیه در کنار جاده ندبدم و کلا باوجود گرانی سوخت و سختی زندگی نظم خاصی حاکم بود
پلیس بسیار کم بود و پاسگاهی در مسیر ندیدم به استثنای ماشینهای نظامی که ظاهرا جهت آمادگی مقابله با pkk گاهگاهی تردد میکردند وضعیت امنیت در مسیر خوب بود و با وجود تنها بودن خطری احساس نکردم شب در متلی در آغری ماندم با شبی 20لیره(هر لیره تقریبا 1600تومان) میسر روز سوم را ساعت 10.5 صبح شروع کردم باز هم کمی شیب مثیت و حرکتی کند هوا تقریبا بارانی و در ارتفاعات سرد بود
بعد از 86کیلومتر به شب برخوردم و جاده ای بسیار خلوت و تاریک ...تصمیم داشتم 9 کیلومتر دیگر تا هوراسان را رکاب بزنم ولی چند سگ قوی هیکل که حدود 200متر با پارسهای بلند مرا تعقیب کردند مرا از این کار منصرف کردند اولین ماشینی که دیدم مرا تا هوراسان رساند وعلیرغم اصرار من کرایه ای نگرفت حتی شهرهای بسیار کوچک بین راه هم متل داشتند .حال اینکه یکشب برای توقف در شهر رامهرمز خوزستان با اینکه شهر نسبتا بزرگی است هر چه گشتم هتلی پیدا نکردم ...متلها اکثرا سیستم ثبت مشتری انلاین (قابل تشخیص در مرکز)داشتند و این بیانگر حساسیت ترکها بر کنترل نا محسوس امنیتی بود . ابگرمکنهای خورشیدی به وفور استفاده میشد و در شهرهای کوچک هم در فروشگاهها موجود بود فردا صبح مسیر خود را به سمت ارزروم شروع کردم و برای اینکه به شب نخورم سریعتر و زودتر حرکت کردم در بین راه پلی بسیار قدیمی و زیبا دیدم که از طراحی اسلامی آن مشخص بود که از زمان عثمانی است
در این مسیر هم جوانی آلمانی را دیدم که از آلمان تا اینجا را 45روز آمده و اکثر شبها را در چادر خوابیده بود سوالاتی از وی کردم که در ادامه مسیر بسیار کمک کرد وی تلفن فردی را در استابول به من داد که به توریستهای دوچرخه سوار محل استراحت میداد که که به دلیل نا تمام ماندن میسر به کارم نیامد
.نهایتا غروب به ارزروم رسیدم و شب کنار یک پمپ بنزین در شهر چادر زدم طول مسیر امروز ۸۳کیلومتر بود 
روز بعد حدود ۱۰۰کیلومتر تا ترکان رفتم و شب در هتلی در شهر کوچک ترکان ماندم وروز آخر حدود ۹۰کیلومتر تا ارزنجان رکاب زدم در این مسیر هم دوچرخه سوار میانسالی را دیدم که پر انگیزه و شاد از شهرش یعنی لندن تا اینجا را طی ۷۵روز رکاب زده بود روزی ۱۵۰ کیلومتر آمده بود و من از قدرت بدنی اش در این سن متحیر شدم تجهیزاتش کامل بود و قصد داشت اکثر کشورهای آسیایی را بگردد و گله او از این بود که فقط سه سایکل توریست را در مسیر ۲.۵ ماهه اش دیده البته اگر مانند من این این مسیر را برمی گشت تعداد زیادتری سایکل توریست میدید .او به من پیشنهاد داد که همیشه نزدیک پمپ بنزینها چادر بزنم که پیشنهاد خوبی بود .کلا در این مسیر وارد ۳استان شرقی ترکیه شدم مطلبی هم در مورد عذایشان که اصلا برنج سرو نمیکردند و رستورانها غذا را که اکثرا غذای گوشتی بود با نانهای مخصوصی شبیه نان باگت سرو میکردند. صبحانه ـ(شوربا) هم همینگونه بود مسیر برگشت را با راننده ترانزیت خوب تبریزی "محبوب" تا لب مرز امدم